سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، ثمره حکمت است و درستی از شاخه های آن . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مجله آرامش-آبان1392-شماره نهم ، مجله آرامش-بهمن1392-شماره دهم ، «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}» ، « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} » ، مجله آرامش-اسفند1391-شماره اول ، مجله آرامش-اسفند1392-شماره یازدهم ، «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}» ، «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}» ، « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } » ، پهلوی اول ، شعر و ادبیات متعهد و مردمی ، « {ش18-اسفند1396خورشیدی} » ، قرآن،آزادی و حقوق بشر ، مشاوره و روانشناسی ، مجله آرامش-فروردین1392-شماره دوم ، تاریخ معاصر ایران ، رضاشاه ، پرتوی از قرآن ، تاریخ ایران زمین ، « مجله آرامش-شهریور1393-شماره17 » ، « مجله آرامش-مهر93-شماره18» ، مجله آرامش-فروردین1393-شماره دوازدهم ، مجله آرامش-خرداد1392-شماره چهارم ، مجله آرامش-خرداد1393-شماره چهاردهم ، مجله آرامش-اردیبهشت1393-شماره سیزدهم ، مجله آرامش-مهر1392-شماره هشتم ، مناسبتها ، (مجله آرامش-تیر1393-شماره 15) ، «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}» ، مجله آرامش-تیر1392-شماره پنجم ، رضاخان ، تاریخ عصر پهلوی ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، اخلاق در قرآن ، اخلاق در قرآن ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، تاریخ ایران زمین ، پهلوی اول ، رضاشاه ، « {دوره جدید،ش11،اسفند 1395خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} » ، « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } » ، پهلویها ، مجله آرامش-مرداد1392-شماره ششم ، شبه مدرنیته مستبدانه ، مجله آرامش-اردیبهشت92-شماره سوم ، « {ش17-بهمن1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-آذر93-شماره19» ، احمد شاملو ، «مجله آرامش-مرداد1393-شماره16» ، آیاتی از کتاب نور و روشنایی ، پاسخ به سوالات و شبهات قرآنی ، « {ش16-آذر1396خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش9،دی1395} » ، « {دوره جدید،ش10،بهمن 1395خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } ، « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } » ، « {جدید-ش14-خرداد96ش} » ، « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } » ، روان شناسی،روان درمانی اگزیستانسیال ، مناسبتهای ملی و میهنی ، مناسبتهای ملی و دینی ، ویروس کرونا؟! ، سردار سپه ، سرگرمی ، تبریک و تهنیت دوستانه... ، رضاشاه ، پهلوی اول ، فروغ فرخزاد ، عکسهای یادگاری ، فال روزانه ، « { ش 29 ، فروردین 1399خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، #نیکا_شاکرمی ، #مهسا_امینی،#ژینا_امینی ، « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی ، تاریخ تحلیلی ایران زمین ، تاریخ تحلیلی ایران ما ، توحید و رهایی ، «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}» ، «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}» ، آرامش ، آرامش جسم و روان ، آرامش و زندگی ، احمدشاملو ، اخبارروانشناسی و روانپزشکی ، اختلالات خواب ، اندیشه های متعهد و انسانی ، انقلاب مشروطیت ایران ، توحید،عرفان،رهایی ، جملات زندگی ساز ، خسرو گلسرخی ، دکتر شفیعی کدکنی ، دکتر علی شریعتی،هیهات مناالذله ، دکتر محمد مصدق ، دکترشفیعی کدکنی ، راه انسانیت ، تاریخ دوران پهلوی ، تاریخ زندان، پهلویها، پهلوی دوم ، پرتوی از قرآن حکیم ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی} » ، « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} » ، « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } » ، « { ش25 ، اردیبهشت 1398خورشیدی } » ، « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، دی ماه 1398خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، « { ش20- مرداد ماه1397خورشیدی } » ، فال روزانه حافظ ، فال ، فلسفه و عرفان ، گفتگو و مصاحبه ، رضاشاه ، پهلوی اول ، ، روان درمانی اگزیستانسیال ، روان شناسی ، تسلیت ، پیام توحید و رهایی ، سیاوش کسرایی ، شعر و زندگی ، علیمردان خان بختیاری ، روزها و یادها ، کلمات راهگشاء و طلایی ، مناسبتهای ملی و مذهبی ، هموطن تسلیت و یاری ، مناسبتهای غم انگیز ملی ، ، هنر و ادبیات متعهد ایران ، مناسبتها، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتهای ملی و باستانی ، محمدرضاشاه پهلوی ، مرتضی کیوان ، مجله آرامش-شهریور1392-شماره هفتم ، مشاوره و روانشناسی ، رهایی از اعتیاد ، مطالب دینی و اعتقادی ، مطالب روانشناسی ، مقالات جامعه شناسی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :71
بازدید دیروز :176
کل بازدید :501137
تعداد کل یاداشته ها : 483
103/9/13
8:59 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
aramesh[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
« اسفند1391-شماره اول »[32] « فروردین1392-شماره دوم »[11] « اردیبهشت1392-شماره سوم »[4] خرداد1392-شماره چهارم[10] « تیر1392-شماره پنجم »[7] « مرداد1392-شماره ششم »[6] « شهریور1392-شماره هفتم »[1] « مهر1392-شماره هشتم »[8] « آبان1392-شماره نهم »[107] « بهمن1392-شماره دهم »[66] « اسفند1392-شماره یازدهم »[26] « فروردین1393-شماره دوازدهم »[10] « اردیبهشت1393-شماره سیزدهم »[9] « خرداد1393-شماره چهاردهم »[9] « مجله آرامش-تیر1393-شماره 15 »[7] « مجله آرامش-مرداد1393-شماره 16 »[3] « مجله آرامش-شهریور1393-شماره 17 »[11] « مجله آرامش-مهر93-شماره18»[13] « مجله آرامش-آذر93-شماره19»[5] « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 »[4] «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}»[45] «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}»[7] «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}»[2] «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}»[19] «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}»[2] «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}»[21] « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} »[5] « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} »[1] « {دوره جدید،ش9،دی 1395} »[2] « {دوره جدید،ش10،بهمن1395} »[4] « {دوره جدید،ش11،اسفند1395} »[6] « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} »[36] « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} »[2] « {جدید-ش14-خرداد96ش} »[3] « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} »[1] « {ش16-آذر1396خورشیدی} »[3] « {ش17-بهمن1396خورشیدی} »[4] « {ش۱۸-اسفند1396خورشیدی} »[16] « {ش19-اردیبهشت ماه1397خ»[4] « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } »[3] « { ش21- مرداد ماه1397خورشیدی } »[1] « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } »[2] « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } »[6] « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } »[4] « { ش25 ، اردیبهشت1398خورشیدی } »[1] « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } »[1] « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } »[17] « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 29 ، دی ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 30 ، فروردین 1399خورشیدی } »[7] « { ش 31 ، اردیبهشت 1399خورشیدی } »[2] 《 ش32-شهریور 1399خورشیدی 》[1] 《 ش33-مهر 1399خورشیدی 》[1] 《 ش34-آبان 1399خورشیدی 》[4] 《 ش35- آذر 1399خورشیدی 》[2] « ش36 ، اسفند 1399خورشیدی »[1] « شماره37، فروردین1400خورشیدی »[18] « شماره 38،اردیبهشت1400خورشیدی »[32] « شماره 39، خرداد 1400خورشیدی »[1] « شماره 40 ، مردادماه 1400خورشیدی »[3] « شماره 41 ، شهریور 1400خورشیدی »[3] « شماره 42 ، آبان ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره 43 ، دی ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره44 ، بهمن ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره45 ، فروردین 1401خورشیدی »[1] « شماره46 ، خرداد ماه 1401خورشیدی »[5] « شماره47 ، مرداد ماه 1401خورشیدی »[2] « شماره48 ، شهریورِ1401خورشیدی »[6] « شماره49 ، مهرماه1401خورشیدی »[2] «شماره50،اسفندماه1401خورشیدی»[9] «شماره51،فروردین1402خورشیدی»[3] «شماره52،اردیبهشت1402خورشیدی»[1] «شماره53،خرداد1402خورشیدی»[7] «شماره54تیرماهِ1402خورشیدی»[3] «شماره55مرداد1402خورشیدی»[3] «ش56آبان1402خورشیدی»[2] «ش57-آذر1402خورشیدی»[4] «ش58-دی1402خورشیدی»[3] «ش59 -اسفند1402خورشیدی»[3] «ش60-فروردین1403خ»[1] «ش61-اردیبهشت1403خ»[1] «ش62-شهریور -1403خ»[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
یا صاحب الزمان (عج) پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) مجله آرامش « تارنمای شخصی مهدی گل محمدی » لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani قاصدک جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) مجله پیام توحید مهندس محی الدین اله دادی بلوچستان نشریه حضور مسیر عرشیان تراوشات یک ذهن زیبا پاتوق دوستان غزل عشق کلینیک تخصصی پوست و تناسب اندام-ایده آل بابای آسمانی محمد قدرتی یه دختره تنها شاه تورنیوز Note Heart غزلیات محسن نصیری(هامون) ... یاس ... wanted دفتر احسان رویابین تینا!!!! عرفان وادب کاروجدان allah is my lord منتظر باران فرهنگی بهار عشق شناخت کافی ღای دریغاღ خط خطی ها عدالت جویان نسل بیدار سینا حاج زاده HADAFE SORKH ghamzade رویایی زندگی کردن... جامع ترین وبلاگ خبری مقاله های تربیتی ارتــــش ســــرخ///AK زازران ♥®♥شایگان خواندنی های ایران جهان دانشجو دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر آسمان آبی پنجره ای رو به باغ مجله پارسی نامه سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ مجله الکترونیکی گوناگون مجله جهان داستان آموزش زبان دات کام مجاز نیوز طب سنتی خبرگزاری آریا تارنمای مهدی گل محمدی-2 سرزمین عجایب-برترین ترفندهای وب آموزش بورس

راه انسانیت-‌1



1- از آیت‌الله طالقانى پرسیدند که چرا در مجلس روى صندلى نمی نشیند ؟ در پاسخ گفت : کسی که روی صندلی راحت نشست نمیتواند قانونی بنویسد که به درد روی زمین نشستگان بخورد ...!
استاد #سید_محمود_طالقانی

2- برای از بین بردن تاریکی،شمشیر نکش. خشمگین نشو.. فریاد نزن... برای از بین بردن تاریکی،چراغ روشن کن. تاریک اندیشی؛قفلی است که تنها با کلید روشن اندیشی باز می شود.
#امیر_کبیر


3-سرنوشت دروغی بیش نیست ... انسان خود ، کتاب زندگی اش را مینویسد. هیچ چیز بر پیشانی تو ننوشته اند ... پیشانی تو لوحی سپید است.
#اشو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

ادامه دارد.

  

از عموهایت

برای سیاووش کوچک

 

نه به خاطرِ آفتاب نه به خاطرِ حماسه

به خاطرِ سایه‌یِ بامِ کوچکش

به خاطرِ ترانه‌یی

کوچک‌تر از دست‌های تو

 

نه به خاطرِ جنگل‌ها نه به خاطرِ دریا

به خاطرِ یک برگ

به خاطرِ یک قطره

روشن‌تر از چشم‌های تو

 

نه به خاطرِ دیوارها ــ به خاطرِ یک چپر

نه به خاطرِ همه انسان‌ها ــ به خاطرِ نوزادِ دشمن‌اش شاید

نه به خاطرِ دنیا ــ به خاطرِ خانه‌ی تو

به خاطرِ یقینِ کوچکت

که انسان دنیایی‌ست

به خاطرِ آرزوی یک لحظه‌ی من که پیشِ تو باشم

به خاطرِ دست‌های کوچکت در دست‌های بزرگِ من

و لب‌های بزرگِ من

بر گونه‌های بی‌گناهِ تو

 

به خاطرِ پرستویی در باد، هنگامی که تو هلهله می‌کنی

به خاطرِ شبنمی بر برگ، هنگامی که تو خفته‌ای

به خاطرِ یک لبخند

هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی

 

به خاطرِ یک سرود

به خاطرِ یک قصه در سردترینِ شب‌ها تاریک‌ترینِ شب‌ها

به خاطرِ عروسک‌های تو، نه به خاطرِ انسان‌هایِ بزرگ

به خاطرِ سنگ‌فرشی که مرا به تو می‌رساند، نه به خاطرِ شاه‌راه‌های دوردست

 

به خاطرِ ناودان، هنگامی که می‌بارد

به خاطرِ کندوها و زنبورهای کوچک

به خاطرِ جارِ سپیدِ ابر در آسمانِ بزرگِ آرام

 

به خاطرِ تو

به خاطرِ هر چیزِ کوچک هر چیزِ پاک به خاک افتادند

به یاد آر

عموهایت را می‌گویم

از مرتضا سخن می‌گویم.

 

1334

 

© www.shamlou.org سایت رسمی


  

نغمه های بیداری-3

 

#مرتضی_کیوان شاعر، منتقد هنری، و روزنامه‌نگار در روزهای پس از کودتای 28 مرداد 1332 ، در حالی که سه تن از افسران فراری را در خانه خود پنهان کرده‌بود، دستگیرو به جرم واهی خیانت! ، در 27 مهر 1333خورشیدی ، در زندان قصر تیرباران شد.
مرتضی اولین ویراستار ایرانی و پایه‌گذار انجمن ادبی شمع سوخته بوده‌است. وی بعدها در دوران وزارت دکتر فاطمی، معاون وزیر در وزارت راه دولت مصدق بود.
هنگام دستگیری2 ماه بودبا پوران سلطانی( پوری )، ازدواج کرده بود
شاعر معاصر ایران هوشنگ ابتهاج درباره اتفاقات پس از اعدام مرتضی می‌گوید:
«... مدام سنگ قبر کیوان را می‎شکستند و ما برای خود علامتی داشتیم تا نشانی از گور او داشته باشیم و بتوانیم بر سر گورش برویم. بعد آنجا را خراب کردند و جایش بوستان درست کردند و بعد هم بوستان را ویران کردند و جایش ساختمان ساختند. وقتی آن بوستان را ساختند، من این شعر را روی بشقابی نوشتم و به پوری هدیه کردم:
ساحتِ گورِ تو سروستان شد
 ای عزیزِ دلِ من
 تو کدامین سروی؟ 
روانش شاد و یادش گرامی باد. 
#مرتضی_کیوان
  #مرتضی_کیوان ::
سوز دل
ما شکوه نداریم ز تقدیر بلاخیز
گر تیر فلک سخت به ما کارگر آید
ما را چه گنه بود که گشتیم پریشان
از آه جگرسوز که خود بی‌خبر آید
هر سو که کنم روی بود آفت جانی
ای کاش که گرگِ اجلم زودتر آید
هر چند که کردند به ما ظلم فراوان
لیکن برسد کیفر و این غصه سرآید
دلپاک مخور غم تو ز ایام جوانی
گر چهره اقبالْت از این زشت‌تر آید
زنده یاد #مرتضی_کیوان
باور نمی‌کند دل من مرگِ خویش را
نه ، نه من این یقین را باور نمی‌کنم
تا همدمِ من است نفس‌های زندگی ،
من با خیالِ مرگ دمی سر نمی‌کنم 
آخر چگونه گُل ، خَس وخاشاک می‌شود؟
آخر چگونه این‌همه رویای نونهال
نگشوده گُلْ هنوز ،
ننشسته در بهار ،
می‌پژمرد به‌جانِ من و خاک می‌شود؟
در من چه وعده‌هاست
در من چه هجرهاست
در من چه دست‌ها به دعا مانده روز و شب
اینها چه می شوند؟
آخر چگونه این همه عشاقِ بی‌شمار ،
آواره از دیار
یک روز بی صدا
در کوره راه‌ها ، همه خاموش می‌شوند؟
باور کنم که دخترکانِ سفید بخت
بی‌وصل و نامراد ،
بالای بام‌ها و کنار دریچه‌ها
چشم‌انتظار یار ، سیه‌پوش می‌شوند؟
باور کنم که عشقْ نهان می‌شود به گور
بی‌آنکه سرکِشد گل عصیانی‌اش زِ خاک؟
باور کنم که دل
روزی نمی‌تپد؟
نفرین براین دروغ ، دروغِ هراسناک
پُل می‌کِشد به ساحلِ آینده ، شعرِ من
تا رهروانِ سرخوشی از آن گذر کنند
پیغام من به بوسه‌ی لب‌ها و دست‌ها ،
پرواز می‌کند
باشد که عاشقان به چنین پیکِ آشتی
یک ره نظر کنند
در کاوش پیاپی لب‌ها و دست‌هاست
کاین نقشِ آدمی
بر لوحه‌ زمان
جاوید می‌شود
این ذره ذره گرمی خاموش‌وار ما
یک روز بی‌گمان
سر می‌زند زِ جایی و خورشید می‌شود
تا دوست داری‌ام
تا دوست دارمت
تا اشک ما به گونه‌ی هم می‌چکد زِ مهر
تا هست در زمانه یکی جانِ دوستدار
کی مرگ می‌تواند
نام مرا بروبد از یاد روزگار؟
بسیار گُل که از کفِ من برده است باد
اما منِ غمین
گُل‌های یادِ کس را پَرپَر نمی‌کنم
من مرگِ هیچ عزیزی را
باور نمی‌کنم
می‌ریزد عاقبت
یک روز برگِ من
یک‌ روز چشم من هم در خواب می‌شود
ـ زین خوابِ چشمْ هیچکسی را گزیر نیست ـ
اما درونِ باغ
همواره عطر باور من در هوا پُر است
#سیاوش_کسرایی
گر یک نفسی واقف اسرار شوی
جانبازی را به جان خریدار شوی
تا منست خود تو تا ابد تیره‌ستی
چون مست از او شوی تو هشیار شوی
 #مولانا
میانِ آفتاب‌های همیشه
زیباییِ تو لنگری‌ست ــ
نگاهت شکستِ ستم‌گری‌ست ــ
و چشمانت با من گفتند
که فردا روزِ دیگری‌ست.
#احمد_شاملو
#گفت‌وگو_با_آیدا
دریاکنار از صدف‌های تهی پوشیده است
جویندگان مروارید به کرانه‌های دیگر رفته‌اند
پوچیِ جست و جو بر ماسه‌ها نقش است ...
#سهراب_سپهری
 
بی تابانه در انتظار توام 
غریقی خاموش 
در کولاک زمستان 
فانوس های دور سوسو می‌زنند 
بی آنکه مرا ببینند 
آوازهای دور به گوش می‌رسند 
بی آنکه مرا بشنوند
من نه غزالی زخم خورده ام 
نه ماهی تنگی گم کرده راه
نهنگی طوفان زده ام 
که ساحل بر من تنگ است .
آن جا که تو خفته یی 
شنزاری داغ 
که قلب من است 
#شمس_لنگرودی
با درودی به خانه می‌آئی و
با بدرودی
خانه را ترک می‌گوئی.
ای سازنده!
لحظه‌یِ عمرِ من
به جز فاصله‌یِ میانِ این درود و بدرود نیست:
این آن لحظه‌یِ واقعی‌ست
که لحظه‌یِ دیگر را انتظار می‌کشد.
نوسانی در لنگرِ ساعت است
که لنگر را با نوسانی دیگر به کار می‌کشد.
گامی‌ست پیش از گامی دیگر
که جاده را بیدار می‌کند.
تداومی‌ست که زمانِ مرا می سازد
لحظه هائی‌ست که عمرِ مرا سرشار می‌کند.
#احمد_شاملو 
 
قاضیِ تقدیر
با من ستمی کرده است.
به داوری
میانِ ما را که خواهد گرفت؟
من همه‌ی خدایان را لعنت کرده‌ام
هم چنان که مرا
خدایان.
و در زندانی که از آن امیدِ گریز نیست
بداندیشانه
بی‌گناه بوده‌ام!
#احمد_شاملو
 
ادامه دارد.

  

اشعار و نغمه های بیداری-قسمت دوم-2

 

در نگاهت
همه‌ی مهربانی‌هاست
قاصدی که زندگی را خبر می‌دهد
و در سکوتت همه‌ی صداها
فریادی که
بودن را تجربه می‌کند ...

#احمد_شاملو


می آیم... می آیم... می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها
که دوست می دارند
و دختری که هنوز آنجا
در آستانه پرعشق ایستاده
سلامی دوباره خواهم داد...

#فروغ_فرخزاد



من از زمانی که قلب خود را گم کرده‌است می‌ترسم
من از تصویر بیهودگی این همه دست
و از تجسم بیگانگی این همه صورت می‌ترسم
من مثل دانش‌آموزی
که درس هندسه‌اش را
دیوانه‌وار دوست می‌دارد تنها هستم
و فکر می‌کنم...
و فکر می‌کنم...
و فکر می‌کنم...
و قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده‌است
و ذهن باغچه دارد آرام‌آرام
از خاطرات سبز تهی می‌شود

#فروغ_فرخزاد
"قسمتی از شعر دلم برای باغچه میسوزد"



در این باغچه که خارج از تصور و خیال
آدمیزاد است، تنها چیزی که وجود دارد کشتار
بی دلیل، اعدام های ساده، حتی ساده تر از در
آمدن آفتاب و یا ریزش برگ است.
بدین ترتیب اگر از احوالات ما خواسته باشی،
خود بهتر میتوانی حدس بزنی، گوش به رادیو
و انتظار اینکه دیاگرام مرگ روی چه خط و
چه رنگی در نوسان است.»

نامه از #غلامحسین_ساعدی به
#آرشاک_توماسیان



تار های بی کوک و کمان باد ولنگار
باران را گو بی آهنگ ببار
غبارآلوده از جهان تصویری
واژگونه در آبگینه ی بی قرار
باران را گو بی مقصود ببار
لبخند بی صدای
صد هزار حباب در فرار
باران را گو به ریشخند ببار
چون تار ها کشیده و کمان کش باد
آزموده تر شود
و نجوای بی کوک به ملال انجامد
باران را رها کن و خاک را بگذار
تا با همه گلویش سبز بخواند
باران را اکنون گو بازیگوشانه ببار

#احمد_شاملو



و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ وارونه یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می‌گوید.
مرگ با خوشه انگور می‌آید به دهان.
مرگ در حنجره سرخ – گلو می‌خواند.
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.
مرگ گاهی ریحان می‌چیند.
مرگ گاهی ودکا می نوشد.
گاه در سایه نشسته است به ما می‌نگرد.
و همه می‌دانیم.
ریه‌های لذت، پر اکسیژن مرگ است

#سهراب_سپهری



بیش از این‌ها، آه، آری
بیش از این‌ها می‌توان خاموش ماند

می‌توان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان، ثابت
خیره شد در دود یک سیگار
خیره شد در شکل یک فنجان
در گلی بی‌رنگ، بر قالی
بیش از این‌ها، آه، آری

در خطی موهوم، بر دیوار
می‌توان با پنجه‌های خشک
پرده را یک‌سو کشید و دید
در میان کوچه باران تند می‌بارد

#فروغ_فرخزاد


ادامه دارد.


  

جان باختن دلخراش کارگران معدن طبس-هموطن تسلیت

جان باختن دلخراش کارگران معدن طبس-هموطن تسلیت.
مرگ دریغ انگیز بیش از 50تن از هموطنان عزیزمان ، که از اقشار و جمعیتهای زحمتکشان و دردمندان میهنمان هستند را به اعضای مصیبت دیده خانواده ، آشنایان و دوستان کارگران معدن طبس معدنجو ؛ و همچنین به همه مردم آزاده و همدل ایران زمین تسلیت عرض مینمائیم.
باشد که مانند رویدادهای غمبار گذشته از یاری و کمک آزادمردان و آزاد زنان کشورمان برخودار باشیم.

 

هموطن طبسی تسلیت تسلیت.
ایران گریان تسلیت ، همدلی و یاری.
مدیریت و نویسندگان تارنمای مجله آرامش.

  

چرا انگلیس سلطنت را از قاجار به پهلوی منتقل کرد؟-قسمت دوم و پایانی.

 

  گفتگو با زنده یاد علی اکبر رنجبر کرمانی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران
  

 

چرا انگلیس سلطنت را از قاجار به پهلوی منتقل کرد؟

 

در اواخر دوره قاجار نارضایتی عمومی در جامعه وجود داشت. دلایل آن نارضایتی چه بود؟

 


رنجبر کرمانی: پس از انقلاب مشروطه آزادی‌هایی در کشور به وجود آمده بود، اما گروه‌ها و رجال سیاسی با تندروی‌ها، بی‌ثباتی، ناامنی و هرج و مرجی را در کشور به وجود آورده بودند. از این رو مردم از وضعیت موجود ناراضی شده بودند و روشنفکران تبلیغ کردند تا یک دولت قوی سر کار بیاید و او به اوضاع سر و سامان بدهد.

 

 

شاید عامل خارجی در دامن زدن به یاس، ناامیدی و بدبینی، موثر بود و به صورت زیرپوستی اثر داشت. باید توجه داشت که در کشور انقلاب شده بود و مانند همه کشورها هرج و مرج به وجود آمده بود........

مقصران نارضایتی عمومی در اواخر دوران قاجار گروه‌ها و احزاب سیاسی، فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران بودند. این‌ها با اقداماتشان زمینه هرج و مرج، ناامیدی و بدبینی را در کشور به وجود آوردند و کاری کردند که مردم به دنبال دست قدرتمندی باشند. یعنی کار را به جایی رساندند تا کودتایی انجام بگیرد و رضاشاه روی کار بیاید.

 

 

 

آیت‌الله مدرس و تعدادی از نمایندگان مخالف جمهوری رضاخانی بودند. برخی این مخالفت را موافقت ایشان با احمدشاه قاجار قلمداد می‌کنند. آیا آیت‌الله مدرس موافق احمدشاه قاجار بود؟

 

 


رنجبر کرمانی:  مجدد تأکید می‌کنم که طبق قانون اساسی مشروطه، شاه قدرت آنچنانی نداشت و نباید اینگونه تصور کرد که اگر شاه قدرتمندی داشتیم، وضع آنگونه نمی‌شد. این یک تصور اشتباه است. احمدشاه ناتوان و بی‌عرضه بود، اما به لحاظ قانونی قدرتی نداشت.

کسانی که مخالف جمهوری رضاخانی بودند، آزادی‌خواه و طرفدار قانون اساسی مشروطه بودند و موافق احمدشاه قاجار به آن معنا نبودند.

 

در قانون اساسی مشروطه، شاه نقش تشریفاتی داشت. طبق آن قانون اساسی، قدرت در اختیار نخست‌وزیر (دولت) و مجلس بود. چنین قانون اساسی مترقه بود و آیت‌الله مدرس با نگاه آگاه و هوشمند، درک کرده بود که جمهوری رضاخانی، جمهوری نیست، بلکه یک دیکتاتوری بزرگ در پوشش جمهوری است. آیت الله مدرس از قانون اساسی و نه احمدشاه قاجار دفاع کرد.

 

احمدشاه کاره‌ای نبود، مدرس نیز به دنبال همین بود تا شاه قدرتی در کشور نداشته باشد و صرفاً در ایام نوروز پیامی صادر کردند و نقش تشریفاتی داشته باشد.

کسانی که مخالف جمهوری رضاخانی بودند، آزادی‌خواه و طرفدار قانون اساسی مشروطه بودند و موافق احمدشاه قاجار نبودند. در قانون اساسی مشروطه، شاه نقش تشریفاتی داشت. طبق آن قانون اساسی، قدرت در اختیار نخست‌وزیر (دولت) و مجلس بود. چنین قانون اساسی مترقه بود و آیت‌الله مدرس با نگاه آگاه و هوشمند، درک کرده بود که جمهوری رضاخانی، جمهوری نیست، بلکه یک دیکتاتوری بزرگ در پوشش جمهوری است.

 

 

 

مواجهه احمدشاه با کودتای سوم اسفند، جمهوری رضاخانی و آغاز سلطنت پهلوی چگونه بود؟

 

 


رنجبر کرمانی: ابتدا اینکه باید گفت او صبح روز سوم اسفند که از خواب بیدار شد، متوجه کودتا شد. کودتا یعنی اینکه یک عده نظامی با قدرت اسلحه، حکومت را در دست بگیرند و این حرکت بدون آگاهی و اطلاع‌رسانی قبلی انجام می‌گیرد. احمدشاه نمی‌توانست در برابر کودتا کاری بکند و کاری هم نکرد.

 

 

تا مدتی کابینه‌های مختلفی کجدار و مریز آمدند و رفتند و احمدشاه نقش تشریفاتی خود را داشت. البته عده‌ای از رجال او را تشویق می‌کردند که فعال‌تر وارد عرصه سیاست شود، اما احمدشاه جوان و ترسو بود و تربیت ناصرالملکی او را از سیاست و دخالت در امور بازداشته بود.

 

 

در مقابل عامل بیگانه رضاخان را روی کار آورده بود و رضاخان به مانند سگ هار، احمدشاه را می‌ترساند و اجازه انجام اقدامی به او نمی‌داد و حتی برای اینکه احمدشاه را زودتر مجاب به خروج از ایران کند، چند بسته انفجاری در کاخ احمدشاه منفجر کرد.

 

 

اساساً احمدشاه علاقه‌ای به سلطنت نداشت. او یک جوان پولداری بود که می‌خواست به اروپا برود و خوشگذرانی کند. نهایت نگاهش این بود که اگر شد، پادشاهی تشریفاتی، بی‌دردسری داشته باشد که اگر نمی‌شد، برایش اهمیت خاصی نداشت. به همین دلیل در برابر رضاشاه جدیتی به خرج نداد.

 

 

احمدشاه روزی هم که فرمان نخست وزیری رضاخان را امضا کرد، شرطش این بود که رضاخان هرچه زودتر مقدمات خروج او از ایران را فراهم کند و به اروپا برود. رضاخان هم همین را می‌خواست و این کار را انجام داد و احمدشاه را تا مرز همراهی کرد.

 

 

پس از خروج احمدشاه، موضوع جمهوری دیکتاتوری رضاخانی و مخالفت آیت‌الله مدرس و طرفداری از قانون اساسی مشروطیت به وجود آمد تا اینکه رضاشاه با کمک انگلیسی‌ها به سلطنت رسید.

 


 

منبع :

https://psri.ir/?id=gy480bfp

 

پایان.


  

اشعار و نغمه های_بیداری-قسمت اول-1

 

1-

در نگاهت

همه‌ی مهربانی‌هاست

قاصدی که زندگی را خبر می‌دهد

و در سکوتت همه‌ی صداها

فریادی که

بودن را تجربه می‌کند ... 

 

#احمد_شاملو

 

-----------------------------

 

2-

دیگر پیکر سرد مرا

می‌فشارد خاک دامنگیر خاک!

بی تو دور از ضربه‌های قلب تو

قلب من می‌پوسد آنجا زیر خاک

 

بعدها نام مرا باران و باد

نرم می‌شویند از رخسار سنگ

گور من گمنام می‌ماند به راه

فارغ از افسانه‌های نام و ننگ

 

#فروغ_فرخزاد

 

--------------------------------

3-

همه چیز

شکلی از فراموشی بود

حتی همین دیدارهای گاه و بیگاه

و دیوانه‌وارمان

 

#تورگوت_اویار

 -----------------------

4-

 

به من چه دادید ، ای واژه های ساده فریب

و ای ریاضت اندامها و خواهش ها ؟

اگر گلی به گیسوی خود میزدم

از این تقلب ، 

از این تاج کاغذین

که بر فراز سرم بو گرفته است ، 

فریبنده تر نبود ؟...

 

#فروغ_فرخزاد

 

----------------------------------

 

5-

عشق پیدا شده‌ست

پرنیان وزیدنش

در باد

گونه‌ام را نواخت.

عطر او بود در طراوت صبح.

عشق پیدا شده‌ست،

می‌دانم؛

عشق پیدا شده‌ست بار دگر.

آی دل!

آی خاکستر غریب!

وزش شعله را بنوش،

بنوش...

 

#اسماعیل_خویی

 

---------------------------------------

 

6-

تا در آیینه پدیدار آیی 

عمری دراز در آن نگریستم 

من برکه‌ها و دریاها را گریستم

ای پری‌وارِ در قالبِ آدمی 

که پیکرت جز در خُلواره‌ی ناراستی نمی‌سوزد! 

حضورت بهشتی‌ست 

که گریزِ از جهنم را توجیه می‌کند، 

دریایی که مرا در خود غرق می‌کند 

تا از همه گناهان و دروغ 

شسته شوم. 

و سپیده‌دم با دست‌هایت بیدار می‌شود.

 

#احمد_شاملو 

 

--------------------------------------------------

7-

 

دست‌های تو در دست من است.

امید تو با من است. اطمینان تو با من است.

چه چیز ممکن است بتواند مانع پیشرفت من شود؟

 

کوچکترین لبخند تو مرا

از همه‌ی بدبختی‌ها نجات می دهد.

کوچک ترین مهربانی تو مرا از نیروی

همه‌ی خداها سرشار می‌کند...

 

#احمد_شاملو

"از نامه‌های شاملو به آیدا"

 

پایان.


  

سرداربی بی مریم بختیاری ومرگ عزیزان!

‍ ‍ ‍ #سردار_بی_بی_مریم_بختیاری: قهرمان انقلاب مشروطه او یکی از فرماندهان فتح تهران در کنار برادرش #سردار_اسعد_بختیاری بود.
بی بی مریم بختیاری بعد از قتل فجیع برادرش سردار #جعفرقلی_خان_اسعد_بختیاری وزیر جنگ #رضاشاه و اعدام پسرش #علی_مردان_خان_بختیاری ، گیسهای خودرا به نشانه اعتراض به حاکمان وقت کوتاه نمود.
#جعفرقلی_خان_اسعد_بختیاری از سرداران #انقلاب_مشروطه_ایران و #وزیرجنگ رضاشاه در هنگام مسافرت به بابل و...برای مسابقه اسب دوانی به دستور مستقیم#پهلوی_اول در چادرش ، ساعتی بعد از بازی او و رضاشاه دستگیر شد ، و راهی زندان قصر تهران شد.
او نهایتاً در زندان قصر بعد از شکنجه و آزارهای فراوان توسط مزدوران #سرپاس_مختاری #رئیس_نظمیه #رضا_شاهی ، با آمپول هوای دژخیم زندان قصر #پزشک_احمدی به قتل رسید.
پسر #سردار_بی_بی_مریم_بختیاری ،رئیس ایل بختیاری ؛ #علی_مردان_خان_بختیاری معروف به#شیرعلی_مردون که فردی آزاده و آزادیخواه ، و ضد سیاستهای استعماری انگلیس و ضد استبداد دورانش بود. #علی_مردان_خان_بختیاری در هنگام اعدام و تیرباران با طنین رعد آسایِ شعارهای #زنده_باد_ایران و #زنده_باد_آزادی با چشمانی باز که حاضر به بستن آن نشد ، دلاورانه به شهادت رسید.
#یادشان_گرامی_باد
یادداشت به قلم : مهدی گلمحمدی(آرمان)
#تاریخ_عصرپهلوی
#تاریخ_معاصر_ایران

  

راستی حسینی چه باید کرد ؟

 

اصلا شده از خودمان بپرسیم،چرا جلد زیبای قرآن ارزش شد و مطالب زندگی سازش فراموش شد؟

 آیا از خودمان پرسیدیم چرا وقتی در کوچه و شهرمان صدای آیه های قرآن آمد،فورا از خودمان پرسیدیم-خدای من باز چه کسی مرده ? است؟

آیا از خودمان پرسیدیم، چرا غرب بر سرنوشت ملت مسلمان چیره شد؟

هیچ وقت از خودمان پرسیدیم، چرا امام حسین(ع) با 72 یار دلاورش تنها ماند و فریاد رسایش برای مردم طول تاریخ آنجا که فرمود هل من ناصر ینصرنی، نشنیده نشد؟؟؟؟؟

هیچ شده در معنی این جمله امام حسین{ع} تدبیر نمایم، آنجا که به افراد مقابلش بصورت خاص و همه مردم جهان بصورت عام در طول تاریخ فرموداگر دین ندارید و به معاد نیز باور ندارید،لااقل در دنیایتان آزاده باشید؟؟؟؟؟

هیچ موقع دنبال علت آن بودیم که چرا آن قرآن ناطق یعنی حضرت امام علی(ع) خانه نشین شد؟

آیا از خود سوال نمودیم، آیا امام علی{ع} و امام حسین-ع- و امام رضا(ع) و... از قدرناشناسی و جهالت ما متضرر شدند، و یا خود ما به روز سیاه افتادیم و آسیب دیدیم؟

و خلاصه آیا از خودمان این سوال کلیدی را نمودیم، که در حال حاظر برای جبران گذشته هایی که در آن دخیل نبودیم ، چه باید کرد تا ترقی نماییم و به سعادت و خوشبختی ماندگار دنیوی و اخروی دست یابیم؟؟؟

عزیزان داستان از آنجا شروع شد که ما به ظواهر توجه نمودیم و تنها به شعار متوصل شدیم و اصل را قربانی فرع نمودیم.قرنها حتی لباس دانشمندان ایران و ملت مسلمان مورد توجه غرب بود.آنها افتخار می کردند مثل عالمان و دانشمندان شرقی ما لباس بپوشند،حرف بزنند و رفتار نمایند.بدبختی از آنجا آغاز شد، ما به ظواهر پرداختیم و تنها ترجمه گر بی اراده ای دانش غربی شدیم.آنها با دوستی و وحدت دنبال ترقی و پیشرفت بودند،ما دنبال کینه و رقابت ناجوانمردانه و یا بحث و جدلهایی که تنها دستاورد آن فتنه و کینه بود-رفتیم.

در دوران مامون عباسی برای فریفتن مردم بازار بحثهای بی فایده آنچنانی و ترجمه انبوه کتابهای مکاتب یونانی و ...به دستور شخص مامون بسیار داغ شده بود.روزی یکی از گماشتگان مامون نزد او رفت و از وی پرسید،مردی آمده و کتابی قطور آورده که صفحات آن خالی و سفید است.مامون در پاسخ گفت : مانند دیگر مترجمان به اندازه وزن کتاب به او طلا بدهید-آنها نمی دانند که چه کلاهی بر سرشان می گذاریم!!!...{نقل به مضمون}

افرادی مثل مامون و معاویه و ابن زیاد و عمروعاص و...خوب می دانستند حق کیست و چه گونه باید با یک به اصطلاح حق کوچکی،باطل بزرگی پدید آورد و حق راستین را از مدار خود خارج نمود.

در آن وانفساء این امامان ما نبودند که متضرر شدند،زیرا آنها خود پیشوا و رهبران به حق بودند که مردم را به خواندن متن قرآن کریم و عمل به دستورات الهی دعوت می نمودند،بلکه این مردم جاهل و متعصب بودند که حق را خانه نشین و یا بی یاور نمودند ولی اندک زمانی نشد که گرفتار معاویه ها و یزیدها و ابن زیادهای دورانشان شدند و آه از نهادشان برآمد.

و از سویی دیگر ما شرقیها وقتی بر سر و کله همدیگر می زدیم،غربی ها کتبهای دانشمندان و عالمان ما را برسی می نمودند و برای پیشرفت کشور خود از آن استفاده می کردند.وقتی ما کتاب زندگی ساز قرآن مجید را در طاقچه هایمان قرار دادیم و تنها در مرگ عزیزانمان از آن سراغ می گرفتیم،غربیها به تفسیر و بررسی آن پرداختند و تا در وجوه علمی و اجتماعی و ...از آن استفاده نمایند.

خوب هر چه بود اتفاق افتاد و گذشت، اینک سوال این است در حال حاظر چه باید کرد؟؟؟

 1-بازگشت به اصالت ایرانی و اسلامی

2-بازگشت به کتاب زندگی ساز قرآن کریم و معنی-تفسیر و انجام رهنمودهای آن در کلیه مراحل زندگی، با توجه به مسئله اجتهاد و بروز بودن تفاسیر همراه با حفظ جوهره و ریشه توحیدی و الهی آن.

3-تهذیب و خودسازی نفس خود، با ترک عادات و رفتارهای نامطلوب-منفی-شرک آلود و کفر آلود/همراه با تقویت رفتارها و اعمال و گفتارهای مثبت و آینده ساز/زیرا رطب خورده را منع رطب کی توان کرد.

4-فراگیری صنعت و علوم مختلف با توجه به استعداد های خودمان، و نوع آوری و ریختن آن علوم و فنون در قالبهای ملی و اسلامی.

5-نوع دوستی و وطن دوستی راستین همراه با وحدت ملی برای ایجاد ترقی و پیشرفتی روز افزون، تا آنجا که سرآمد کشورهای دنیا در علم/حقیقت گرایی/ایمان و عمل صالح شویم.

 

? یک پاورقی اساسی!  : متن کوتاه بالا را بیش از 11سال قبل نوشتم.

چند روز قبل در جمع دوستان اهل  کتاب و معنویت دینی در کتابخانه بزرگ شهرمون بودم.

نیم ساعت بعد یک مشتری خانم میانسالی آمده بود.

دوستم دکتر صادقی ، بنا به علایق شخصی خود ، صدای قرآئت قرآن رابا صدای زیبای مرحوم عبدلباسط از تلفن همراهش با صدای کمی گذاشت و به ما گفت : یادداشتهایی در مورد سوره توبه نوشتم و....

خانم میان سال که ظاهراً معلم بازنشسته بود ، وقتی صدای قرآن مرحوم عبدلباسط را شنید رو به ما کرد و گفت :

خدا رحمتش کند ، صدای قشنگی داشت ، ولی متاسفانه چند روز قبل تو خونه از تلفن همراهم صدای اونو گذاشتم با ترجمه فارسی ، نوه ام با تعجب رو به من کرد و گفت : مامان بزرگ باز هم مگه کسی مرده......؟؟؟

 

 

بخاطر همین اتفاق جالب دیدم مجدداً یادداشت سالهای قبل رو دوباره بازنشر کنم.شاید به درد کسی بخورد.

خدا کنه دوباره به قرآن که کتاب اخلاق و زندگی هست برگردیم.به قرآن با ترجمه سلیس و روان فارسی رجوع کنیم و با تدبر و تعمق در اون آرامش و خوشبختی خودمون را تضمین کنیم.

علی محمدی ، مدیر بخش دینی مجله آرامش.

پایان.


102/11/3::: 9:42 ص
نظر()
  

 

 

چگونه پرانرژی باشیم

 

 

چگونه پرانرژی باشیم؟

قسمت دوم و پایانی.

 

چگونه بدنی سرحال داشته باشیم

چگونه بدنی سرحال داشته باشیم

پرانرژی بودن آرزوی هر کسی است و همه می پرسند چگونه بدنی سرحال داشته باشیم؟

برای سرحال بودن باید برنامه زندگی خود را تغییر دهید.اگر جزء افرادی هستید که زیاد غذا می خورید، زیاد می خوابید و عملا بیکاری و تنبلی را ترجیح می دهید باید بگوییم با این روند نمی توان به فرد سرحالی تبدیل شد.

حفظ سلامتی مهم و حیاتی است.خواب منظم و کافی، رژیم غذایی مناسب و خوردن غذای به اندازه و همچنین ورزش منظم و کنترل و مدیریت استرس از کلیدی ترین عوامل سرحال بودن است.

یک برنامه بریزید روزی نیم ساعت به بالا پیاده روی یا یک ورزش مورد علاقه تان را انجام دهید.سبزیجات برگ تیره را به غذایتان اضافه کنید و از خوردن نان و برنج و شکر و  فست فودها دوری کنید.

به موقع بخوابید.سعی کنید ساعت 10 و 11 شب به رختخواب بروید و صبح سحرخیز باشید.خواب به موقع تاثیر شگفت انگیزی روی بدن دارد.

در خصوص مدیریت استرس هم بایستی مهارت های مقابله ای در شرایط استرس زا را یاد بگیرید.می توانید از یک مشاور کمک بگیرید یا اینکه با مطالعه مقالات در این زمینه خود را بهبود دهید.

چگونه صبح ها پر انرژی باشیم

چگونه صبح ها پر انرژی باشیم

خیلی ها میپرسند چگونه صبح ها پرانرژی باشیم؟ جالب است بدانید که خیلی از کارهایی که باعث می شود صبح با انرژی از خواب بیدار شویم برمی گردد به شب قبل.یعنی اگر شب به موقع به رختخواب بروید و حداقل یک ساعت قبل از خواب گوشی و تبلت و … را کنار بگذارید بهترین اقدام را برای فردای خود انجام داده اید.

البته شکرگزاری در آخر شب بخاطر تمام اتفاقات قشنگی که در روز داشته اید و نوشتن خواسته های فردا خیلی خیلی در پرانرژی بودن شما موثر است.اگر این کار کوچک را قبل از خواب انجام دهید با فرکانس مثبت به خواب می روید و صبح که از خواب بیدار می شوید ادامه فرکانس مثبت شب قبل را به جریان می اندازید.

در کنار اینکارها ورزش صبحگاهی حتی شده 30 دقیقه پیاده روی و بعد از آن دوش گرفتن فوق العاده شما را پرانرژی و سرحال می کند.جالب تر اینکه اگر این نکات را رعایت کنید و به اندازه بخوابید شما اصلا برای پرانرژی بودن در صبح نیاز به قهوه و کافئین ندارید و بطور اتوماتیک سرشار از انرژی خواهید بود.

پایان.

  
  
   1   2      >